گذشته ها اینگونه بود، هر گاه خاقان بن خاقان نامی به رعیّت ستم می کرد، توی قلعه ای با برج و باروهای بلند و سفت و سخت قایم می شد و دریائی از گرسنگان و ظلم کشیدگان یقه چرکین پابرهنه نیز در بیرون از قلعه راهی به درون نداشتند، قلعه هائی محکم و تسخیر ناپذیر تا چند صباحی هم که شده نشستگان بر اریکه قدرت را مصون نگه دارد
سوال این است که آیا در عصر و زمان کنونی نیز چنین است ؟ ....نه ....بی تردید ، نه ...هر روز که می گذرد دیوار و مرزی برداشته می شود؛ البته که هر چه انسان ها را شقّه شقّه و گروه گروه می کنند و مرزهای مجازی و خیالی می آفرینند اما از دگر سو معجزه فن آوری های جدید همه را در هم می شکند و دنیا را نه مثل دهکده که مانند پستوئی کوچک ساخته است
وه ...که چه عجیب است، گویا همه توی خانه ای شیشه ای نشسته و همه چیز ما برای همه آشکار است، زیر و زبر و حرف و سکوت و اندک جنبیدن حاکمان ، همه را نه فقط می توان دید که به برکت موبایل و اینترنت و ماهواره، آدم هائی که توی جزائر قناری و کومور و سیاهان زنگی ساکن اعماق جنگل ها و بادیه نشینان صحرا و خلاصه هر کنج نشسته گم نامی هم می تواند همه چیز را ببیند و بشنود و مطلع شود
دنیائی این چنین کوچک را باید شناخت و از خوبی هایش بهره گرفت و برای ضعف هایش هم راه چاره پیدا کرد نه آنکه به جنگش برویم و داد و فریاد راه اندازیم ...ای وای ای هوار که چه شد و چه نشد .....
گذشت آن موقع که انسان هر کاری دلش می خواست می کرد و می گفت، چهاردیواری ، اختیاری !!....آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت .....خوب یا بد ..بخواهیم یا نخواهیم ..عصر کنونی طوری دیگر است، اگر نشناسیمش و از روی جهل سر ستیز با آن داشته باشیم ، باخته ایم
امروز هیچ دیواری ما را مصون نگه نمی دارد، البته دیوارهائی از جنس چوب و سنگ و آهن توان مقاومت در برابر امواج را ندارد، فقط می ماند یک چیز که رمز مصونیت است، سازگاری خود با خوبی های دنیای جدید و تمدن نو و چاره جوئی عقلانی در برابر ضعف ها و کاستی های آن ، همین و همین، تنها راه همین است
نگاه نو
هر جا باشی و هر وقت بخواهی به هر جا که دلت خواست، سرک بکشی و حرف بزنی و نگاهی کنی و نظری بدهی؛ دنیائی به این کوچکی که دیگر جائی برای برج و بارو ساختن نگذاشته است !!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر