۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

اخراج و باز نشستگي اجباري دو مدير در تهران و اصفهان

اخراج و بازنشستگی اجباری مدیر مدرسه در تهران به دلیل شعار دادن دانش آموزان
دبیرستان دخترانه تیزهوشان اصفهان سبز شد/مدیر مدرسه اخراج شد

اخراج و بازنشستگی اجباری مدیر مدرسه در تهران به دلیل شعار دادن دانش آموزان
مدیر یک دبیرستان دخترانه در تهران به دلیل شعار دادن دانش آموزانش در حمایت از جنبش سبز و برخورد نکردن با آنها، از کار خود برکنار شد.


بر اساس گزارش های موثق رسیده به ندای سبز آزادی، دانش آموزان یکی از دبیرستان های دخترانه تهران در روز ۱۶ آذر شعارهایی در حمایت از جنش سبز سر داده اند و مدیر مدرسه هم با آنها برخورد نکرده و صرفا با سکوت از کنار موضوع گذشته و در عین حال اجازه گسترش آن را نداده است.
چند روز بعد از این اتفاق، ماموران نیروی انتظامی به مدرسه مراجعه کرده و این مدیر را توبیخ می کنند که چرا این اتفاق را به آنها اطلاع نداده است.
این مدیر هم با تاکید بر اینکه بچه های مدرسه امانت او هستند، می گوید که حاضر نبوده آنها را زیر باتوم مامورها بیندازد.
بعد از مدتی این خانم، از مدیریت مدرسه برکنار شده و بعد از مدت اندکی به او اعلام می شود که باید اجبارا بازنشسته شود. این مدیر در حال حاضر در حال طی مراحل بازنشستگی اجباری است.

دبیرستان دخترانه تیزهوشان اصفهان سبز شد/مدیر مدرسه اخراج شد

هفته گذشته دانش اموزان دبیرستان دخترانه تیزهوشان اصفهان تصاویر آیت الله منتظری، مرجع بزرگ شیعیان را در بورد مدرسه نصب کردند و به عزاداری برای این مرجع تقلید پرداختند
به گزارش ندای سبز آزادی و براساس خبر رسیده از دانش آموزان، دبیرستان دخترانه تیزهوشان فرزانگان امین اصفهان در این روز سبز شد.
حراست اداره آموزش و پرورش ناحیه 3 اصفهان که از این مساله به هراس آمده بود از مدیر مدرسه خواست همه دانش آموزان خاطی را به آن اداره معرفی کند که وقتی با ممانعت مدیر مواجه شدند، وی را که خواهر سردار شهید اقارب پرست از دلاوران دفاع مقدس است، مجبور به استعفا کردند
شایان ذکر است این مدرسه دو روز پس از بروز این مساله تعطیل شد.

اربعین آیت الله منتظری در قم برگزار شد

با حضور هزاران تن از مردم، مراسم اربعین آیت الله العظمی منتظری با شکوه خاصی برگزار شد.
براساس اخبار رسیده به ندای سبز آزادی، همزمان با چهلمین روز رحلت آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه) که در آستانه اربعین حضرت امام حسین(ع) برگزار شد، حال و هوای دیگری در شهر قم حاکم شده بود. علی‌رغم مشکلات عدیده اطلاع‌رسانی و عدم همراهی رسانه‌های رسمی و غیر رسمی کشور، هزاران تن از مردم قدرشناس و فهیم شهر مقدس قم و دیگر شهرها جهت شرکت در مراسم در دفتر و بیت فقیه عالیقدر حضور یافتند و با متانت و سکوت ، جلسه بزرگداشت آغاز شد.
حضور چشمگیر مردم باعث شد که دفتر مملو از جمعیت شود و پس از آن کوچه منتهی به بیت توسط اعضای دفتر فرش شد وای با این حال تعدادی در بلوار شهید محمد منتظری و تعدادی کنار رودخانه حضور یافته بودند.
در این مراسم ، علاوه بر قرائت قرآن ، گوشه هایی از اندیشه ها و دیدگاه های آیت الله منتظری توسط مجری قرائت و در بین مراسم چند بار صدای فقیه عالیقدر با موضوعات لزوم امر به معروف و نهی از منکر ، لزوم آزادی زندانیان سیاسی، سفارش امام علی (ع) به مالک اشتر درباره رعایت حقوق انسانها با هر ایده و اعتقادی و شعارهای اول انقلاب از بلندگو پخش شد و مردمی که چهل روز بود صدای او را نشنیده بودند، تحت تاثیر قرار گرفته بودند.
سخنران این مراسم، حجه الاسلام دکتر ادیب عضو هیأت علمی دانشگاه مفید بود که به فضایل اخلاقی و مبارزاتی آیت الله منتظری اشاره داشت. وی آیت الله منتظری را یار عسرت و تنهایی و غربت آیت الله خمینی دانست. وی کسانی را که پس از پیروزی و پایان سختی‌ها خود را انقلابی قلمداد کردند فرصت‌طلب خواند و از کسانی که از به عمق زحمات آیت الله منتظری برای ترویج مرجعیت امام خمینی و حفظ جان و یاری ایشان در فرایند انقلاب اطلاعی ندارند خواست که نه تنها خاطرات آیت الله منتظری بلکه به خاطرات دیگران مراجعه کنند تا حوادث تاریخی برایشان آشکار گردد. وی ضمن اشاره به شکنجه‌های آیت الله منتظری و شهید محمد منتظری توسط ساواک به شجاعت و استقامت ایشان در قبل و پس از انقلاب پرداخت.

در حاشیه مراسم:
1- روز قبل از مراسم نمایندگانی از اداره اطلاعات قم و فرمانداری با احمد منتظری دیدار کرده بودند. آنها درخواست عدم تشنج کرده بودند که احمد منتظری از آنها درخواست کردند که نیروهای خودسر را کنترل کنند.
2- نیروهای امنیتی قم از برپایی چادر و سقف بر روی کوچه منتهی به دفتر به دلیل این که امکان آتش سوزی دارد! جلوگیری کردند.
3- نیروهای امنیتی و انتظامی قم به صورت چشمگیر تمامی مبادی منتهی به مراسم را کنترل می‌کردند و از تجمع مردم در خیابان جلوگیری کرده و به طور وسیع فیلم‌برداری می‌کردند.
4- نیروهای گارد ویژه و لباس شخصی، بسیج و انصار در برخی مکان‌های متعلق به سپاه و بسیج در اطراف محل مراسم مستقر شده بودند و تعداد زیادی از آنها در اطراف مکان برگزاری تجمع کرده بودند اما متانت و هوشمندی برگزار کنندگان و مردم عزادار سوژه‌ای به دست آنها نداد.
5- تعدادی از دانشجویان و جوانان شرکت‌کننده در مراسم بازداشت شدند که تا لحظه تهیه این خبر دو تن از آنها آزاد شدند و از وضعیت دیگران اطلاعی در دست نیست.
6- قبل از آغاز مراسم و پایان آن پیام و سفارش احمد منتظری مبنی بر حفظ آرامش و سکوت و متانت قرائت شد، که با این درخواست تجمع نیروهای لباس شخصی و انصار حزب الله کاملا خلع سلاح شده و محل را ترک کردند و امکان فتنه‌گری توسط آنها نبود.
7- تعدادی از شخصیت‌های حوزوی، دانشگاهی و سیاسی که در این مراسم حضور یافتند و ما مطلع شدیم: آیت الله العظمی صانعی، آیت الله العظمی مدنی تبریزی، آیت الله امینی، آیت الله محقق داماد، آیت الله بیات زنجانی ، آیت الله جواد فاضل لنکرانی، آیت الله مروارید، آیت الله گرامی، آیت الله صادقی تهرانی و بیوت آیات عظام صافی گلپایگانی، سیستانی، شیرازی، شبیری زنجانی، وحید خراسانی، وحیدی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و آقایان عبدالله نوری، کرباسچی، سراج الدین موسوی، حجتی، اشرفی اصفهانی، هاشمی نژاد، ابراهیمی، مهندس بدیعی، مهندس طاهری، خانم اعظم طالقانی و جمعی از اعضای دفتر حضرت امام خمینی در جماران.

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

اطلاعیه برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت آیت الله العظمی منتظری

چهل روز از درگذشت آیت اله منتظری گذشت.


در چهلمین روز درگذشت بزرگ مرد آزادی خواه،آیت اله منتظری یاد و خاطره ی او را گرامی می داریم.

"السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک"



بسمه تعالی


(من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا)

چهل روز از رحلت جانگداز عبد صالح خداوند، اسطوره مجاهدت و مقاومت، بزرگمرد عرصه فقاهت، حضرت آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه) می گذرد.

چهل روز پیش، آن فقیه بزرگوار، مشتاق و سبکبار، ندای (فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی) حق را لبیک گفت و امتی را ناباورانه، عزادار و داغدار خویش نمود؛ و اینک در چهلمین روز فراغش به سوگ می نشینیم.

به سوگ می نشینیم به یاد آن قلب همیشه تپنده تاریخ، که در برابر تمامی جور و ستمی که بر او می رفت اسوه صبوری و پایمردی و استواری بود، اما تحمل و توان مشاهده کوچکترین ظلمی را در حق هیچ انسانی نداشت، هر انسان با هر مسلک و عقیده و مرام؛ او کرامت انسانی را بسیار ارج می نهاد. به پیروی از مولای خود حضرت علی (ع)، پست و مقام را تا زمانی ارزشمند می دانست که بتواند حق مظلومی را بستاند و پناه بی پناهی باشد یا باطلی را از جامعه بزداید.

چهل روز است که روح پر فتوح آن عزیز به معراج رفته و در جوار رحمت الهی مأوا گرفته است.

ضمن عرض تقدیر و تشکر از حضرات مراجع عظام و علمای اعلام، دانشگاهیان و روشنفکران و کلیه اقشار ملت بزرگوار که با ارسال پیام و بزرگداشت آن مرجع عالیقدر، مقام والای علم و حریت را ارج نهادند، مراسم اربعین آن فقید سعید را با توجه به تضییقاتی که متأسفانه وجود دارد، بدین گونه به اطلاع می رسانیم:

زمان : جمعه 9/11/1388 مطابق با سیزدهم صفر المظفر، ساعت 3 الی 5 بعد از ظهر


مکان : قم، بلوار شهید محمد منتظری، دفتر و بیت فقیه عالیقدر


بیت آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه)

4 / 11 / 1388 
--------------------------------------------------------
مراسم یادبود آیت الله العظمی منتظری در کانون توحید لندن



مراسم بزرگداشت آیت الله العظمی منتظری ، روز شنبه در کانون توحید لندن برگزاری می شود.


به گزارش خبرنگار جرس، در این مراسم که به مناسبت چهلمین روز درگذشت حضرت آیت الله العظمی منتظری، برگزار خواهد شد عطالله مهاجرانی، سید مجید تفرشی و ابوالقاسم فنایی سخنرانی خواهند کرد.


این مراسم از ساعت 18:30 الی 20:30 در روز شنبه برگزار خواهد شد.
-------------------------------------------------
مراسم چهلم آیت الله منتظری در نجف آباد

مراسم چهلمین روز درگذشت فقیه مجاهد، حضرت آیت الله عظمی منتظری فردا در نجف آباد اصفهان برگزار می شود.
بر اساس اخبار رسیده به ندای سبز آزادی این مراسم صبح روز پنج شنبه 8 بهمن ماه در مسجد بازار نجف آباد از ساعت 9 تا 11 صبح و عصر این روز از ساعت 3 الی 5 در حسینیه اعظم این شهر برگزار میشود.
------------------------------------------------
محل برگزاری مراسم چهلم آیت الله منتظری در تهران و قم



ندای سبز آزادی: محل و آدرس برگزاری مراسم چهلمین روز آیت الله العظمی منتظری در شهرهای تهران و قم.


۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

حاجي بابايي عنوان كرد:آموزش و پرورش تصدي گر اموري است كه وظيفه آن را ندارد

وزير آموزش و پرورش با تاكيد براينكه
«24 هزارمعلم شركتي سال تحصيلي 90-89 در مدارس به كار گرفته نمي شوند» سه پيشنهاد براي جبران كمبود معلم در سال هاي آينده ارائه داد و گفت: عده اي نيرو در ارتباط با رشته هاي گوناگوني كه مانند تربيت بدني نياز داريم استخدام خواهيم كرد.

به گزارش مهر، حميد رضا حاجي بابايي در پاسخ به اين سئوال كه «چه تدبيري براي جايگزيني 24 هزار معلم شركتي كه امسال در آموزش و پرورش مشغول به تدريس هستند در سال تحصيلي آينده داريد؟» افزود: سه پيشنهاد براي رفع كمبود اين تعداد نيرو در مدارس داريم كه اجرايي خواهيم كرد.
 وي ادامه داد: تابستان امسال از طريق مجلس، موظف شديم نيروهاي حق التدريس را طي پنج سال استخدام كنيم كه آنها جايگزين معلمان شركتي خواهند شد ودر اثر تغيير وضعيت، 12 ساعت تدريس آنها به 24 ساعت تبديل مي شود ضمن اينكه 12 ساعت نيز مي توانند اضافه كاري داشته باشند. وزير آموزش و پرورش اظهار كرد: ما با اين معلمان قرارداد نداشته و تعهدي نسبت به استخدامشان نداريم اما آنها هم مي توانند در آزمون هايي كه برگزار مي كنيم، شركت كنند و از طريق آزمون وارد آموزش و پرورش شوند.
 حاجي بابايي راه حل ديگر جبران كمبود 24 هزار نيرو در آموزش و پرورش را اضافه كاري ساير فرهنگيان عنوان كرد و گفت: همچنين طبق قانون بازنشستگي پيش از موعد، فرهنگيان بازنشسته مي توانند 8 ساعت تدريس در طول هفته داشته باشند.
وزير آموزش و پرورش تصريح كرد: عده اي عنوان مي كنند كه چرا از نيروهاي جوان به جاي بازنشسته ها استفاده نمي كنيد و دوباره همان نيروها را براي تدريس به كارمي گيرد، بايد گفت كه آموزش و پرورش توان استخدام تمام نيروهاي مورد نياز خود را ندارد چرا كه قانون از اين موضوع جلوگيري مي كند و از طرفي نمي توانيم كلاس هاي خود را خالي از معلم بگذاريم، ناگزير بايد از نيروهاي شركتي كه آن هم ممنوع است استفاده كنيم و يا همكاران فرهنگي خود را به كار گيريم.

 وزير آموزش و پرورش در پاسخ به سئوال ديگري كه «آيا وجود3 ميليون دانش آموز كه ترك تحصيل كرده اند را مي پذيريد؟» گفت: اين خبر دروغ است و تكذيب مي كنيم و كسي كه اين را مي گويد عدد و رقم را نمي شناسد. حاجي بابايي در پاسخ به سئوال ديگري در خصوص «عدم پرداخت سرانه برخي از مدارس» گفت: يك مقداري از آن به اعتبارات بر مي گردد و مقداري هم به مديريت كه ما بايد به شكلي حركت كنيم كه سرانه مدارس را به موقع در اختيارشان قرار دهيم. وي با بيان اينكه «آموزش و پرورش كارها و تصدي گري هايي دارد كه وظيفه آن نيست» اظهار كرد: قسمت عمده اعتبارات آموزش و پرورش صرف اين موارد مي شود واگر آموزش و پرورش را به سه دوره آموزش ابتدايي، راهنمايي و متوسطه و تربيت معلم تقسيم كنيم و تنها به آنها بپردازيم اين مشكلات حل مي شود
آفتاب یزد ۵/۱۱/۸۸

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

سه پیامی که نباید به آن توجه کنید

وقتی در اینترنت هستید و صفحات وب را مرور می کنید یا صندوق پست الکترونیک خود را چک میکنید قاعدتاً پیامهای مختلفی را چه بصورت تبلیغات یا هشدارهای تصویری یا متنی یا بصورت ایمیل دریافت می کنید اما در این میان پیامهای هستند که نباید به آنها توجه و بخصوص عمل کنید. اینها پیامهایی فریبنده با هدف سرقت یا سوء استفاده از اطلاعات شما هستند. بطور کلی سه اصل در بررسی هر پیامی که دریافت یا مشاهده می کنید در نظر داشته باشید.

1. اصل اول: هر پیام یا ارتباطی که به نحوی با اطلاعات مالی یا حساب بانکی شما ربط پیدا می کند.
2. اصل دوم: هر پیامی که به هر نحوی خواستار کلمه عبور هرگونه حساب یا نام کاربری شما ( مانند کلمه عبور ایمیل، وبلاگ،حساب بانکی،سایت و...) باشد.
3. اصل سوم: هر پیامی که به نحوی به دنبال اطلاعاتی هرچند ساده مانند آدرس ایمیل یا نام و مشخصات دیگر شما باشند. سودجویان ممکن است تنها به دنبال بانک اطلاعات از ایمیلهای کاربران برای ارسال اسپم یا فروش آن باشند.
در همین رابطه سه مثال از پیامیهایی که نباید به آن توجه کنید در ادامه ذکر شده است
1. هرگونه پیام در ارتباط با قطع سرویس به شما یا اختلال در سرویس و درخواست برای ارسال نام کاربری و کلمه عبور از طریق ایمیل یا ورود آن در صفحه یا سایت خاصی! این شیوه یکی از روشهای معمول برای فریب کاربران بخصوص در سرویسهای ایمیل مانند یاهو یا سرویسهای پیام رسان فوری و چت هست که ایمیلی برای شما مبتنی بر قطع خدمات شما و مسدود شدن حساب کاربری شما در اینده نزدیک می آید و از شما خواسته می شود نام کاربری و کلمه عبور خود را یا در ایمیل یا در صفحه خاصی وارد کنید و این قضیه در نهایت به سرقت اطلاعات و هک ایمیل یا حساب کاربری شما منتهی خواهد شد.
بطور معمول و در اکثر مواقع هیچ سایتی به شما اخطاری در این زمینه و بدین شکل نمی دهد و همچنین آنها نیازی به کلمه عبور شما ندارند. همچنین دقت کنید از طریق لینک های داخل یک ایمیل وارد سایتی که نیاز که ورود کلمه عبور شما هست نشوید و یا حداقل به آدرس نشان داده شده در مرورگر هنگام ورود هرگونه کلمه عبور یا اطلاعات حساب مالی خود دقت کنید.
2.به پیامهای متنی یا تصویری که به شما مژده برنده شده در یک لاتاری یا قرعه کشی (بخصوص اگر شخصاً در چنین مسابقات یا قرعه کشی ها شرکت نکردید) توجه نکنید. برنده شدن به عنوان مثلا صد هزارمین بازدید کننده ! یا برنده شده در قرعه کشی بین حسابها یا ایمیل کاربران و... پیامهایی معمول است کهتوسط افراد سودجو برای فریبو کسب اطلاعات شما (حتی اگر شده یک آدرس ایمیل) استفاده می شود و مطمئن هم باشید که جایزه ای هم در کار نیست جز آنکه در ساده ترین حالت صندوق پست الکترونیک شما در آینده پر شود از ایمیلهای اسپم!
3.مژده پورسانت مناسب، شراکت در یک سرمایه گذاری یا انتقال وجه بین دو کشور، واریز پول به هر دلیلی به حساب بانکی شما و درخواست مشخصات حساب بانکی شما و خلاصه هر گونه پیامی که به نحوی چه در اولین پیام و چه در ارتباطهای بعدی و حتی برقراری دوستیهای مجازی از شما مشخصات حساب بانکی شما یا کارت اعتباری شما را بخواهد. البته این مورد در بین کاربران ایرانی کمتر پیش می آید اما متاسفانه تاکنون میلیونها تومان از بازرگانان ایرانی که کارت اعتباری داشته اند کلاه برداری شده است. اگر کسی در آفریقا،آسیا یا اروپا و آمریکا مشکلی دارد و میخواهد پول خودش را حساب شما واریز کند و بعد هم درصدی به شما بدهد مطمئن باشید میخواهد کلاه شما را بردارد!

وبلاگ عليرضا شهرياري






اخراج استادی که تشییع جنازه رفت!

سميه توحيدلو


خبر شوکه ام می کند، هرچند که این روزها کم نمی شنویم ماجراهایی اینچنین را. اخراج یا بازنشستگی زود از موعد اساتید، انحلال گروه های درسی چیز غریب و قریبی است این روزها. اما مگر چند نفر از ایشان می شود یک استاد جوان و خوش فکر و صاحب خلاقیت؟ مگر چند نفر از این اساتید مثل خودمان و هم زبان ِ خودمان وبلاگ می نويسند؟

البته دلیلی دارد جالب تر، آنقدر عجیب بود که سعی کردم از چند نفر هم بپرسم. در علت این نامه اخراج اینطور آمده است که دکتر عباس کاظمی در تشییع جنازه آیت الله منتظری در بین جمعیت دیده شده و البته ادعا شده است که شعار هم می داده اند. به همین دلیل حکم اخراج یا همان لغو قراردادش را در خانه اش فرستاده اند. و البته بسیارند کسانی که می گویند ایشان کلاس های آزادی برای گفت و گو دارند و به تصور آزادی بیان! مسایلی که مربوط به جامعه و رشته ما می شود، سر کلاس بحث می کنند و ظاهرا برخی از دانشجویان این روزها به جای درس و بحث، به جای استدلال و گفت و گو ترجیح می دهند منبع خبری برای بیرون از دانشگاه باشند!
و چه تلخ است اخراج یک استاد بخاطر حضور در تشییع یک مرجع، و چه وحدت حوزه و دانشگاهی !
http://smto.ir/

كانون صنفي معلمان
دکتر عباس کاظمی استاد گروه ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، از اساتیدی است که دارای سابقه پژوهش های متعددی در جهاد دانشگاهی و برنده جایزه خوارزمی است. به تازگی کتاب جدیدش به چاپ رسیده است. صریح است و منتقد، به مانند هر جامعه شناسی که در مکتب انتقادی به روابط اجتماعی نظاره می کند. قراردادش با دانشگاه تهران تا اول ماه مهر آینده بوده، که دانشگاه نامه زده و آن را لغو کرده و گفته که از اول بهمن به بعد در قرارداد دانشگاه تهران نیست. این یعنی اخراج!

خوشه بندی یارانه ها و ارتقای جایگاه معلمان !

خوشه بندی یارانه ها و ارتقای جایگاه معلمان !




امروز در اتاق دبیران بحثی در مورد " خوشه بندی یارانه ها " شکل گرفته بود ...



کافی است تا کد ملی ات را به شماره 300000 اس ام اس کنی ، آن وقت معلوم می شود که در کجای جامعه البته از نظر مسئولان قرار گرفته ای !



یکی از همکاران به طعنه و طنز می گفت که از چند روز پیش " احساس خوب پولدار شدن " به وی دست داده از زمانی که متوجه شده است در خوشه سوم جای گرفته است !



خوشبختانه حداقل در مدرسه ما و با این گونه طبقه بندی اکثریت معلمان در خوشه سوم قرار گرفته اند !



مشخص نیست چگونه و طبق چه فرآیندی سیستم" دهک بندی " به " خوشه بندی " تغییر هویت داده است ؟



بر اساس اعلام رسمی ، درآمد بیش از 130 هزار تومان برای هر فرد خانواده مشمول استفاده از یارانه های نقدی نخواهد بود و مثلا یک خانواده 2 نفره که درآمد بیش از 260 هزار تومان دارند از مزایای این قانون محروم خواهند شد !



از سوی دیگر بازهم طبق اعلام رسمی ، خط فقر اعلام شده در شهرهای بزرگ رقمی در حدود 700 هزار تومان و بیشتر را شامل می شود ؛ اگر متوسط جمعیت یک خانوار شهری را 4 نفر فرض کنیم بازهم این خانوار با دریافت یارانه نقدی بسیار پایین تر از خط فقر خواهد بود !



مگر آن که همه سعی کنند جمعیت خانوداه را به هر قیمت به بالاترین میزان خود برسانند که البته این مساله با توجه به افزایش تصاعدی هزینه ها به ویژه در شهرهای بزرگ کاملا بی معنی خواهد بود !



ضمن آن که این رویه به نوعی تشویق به افزایش موالید خواهد بود و سیستم برنامه ریزی را از اساس مختل خواهد نمود !



مهم ترین ایرادی که از ابتدا بر " هدف مند کردن یارانه ها " وارد بوده است این است که مسئولان فارغ از درگیر شدن به تصور میزان درآمد یک شهروند ایرانی و سرانه آن و مقایسه آن با استانداردهای منطقه ای و جهانی فقط به فکر سبک کردن خود و به عبارتی واقعی کردن قیمت ها هستند!



اساسی ترین و بنیادی ترین اشکال این است که مگر درآمد ها واقعی شده است که به فکر واقعی کردن قیمت ها افتاده اند !



ظاهرا مسئولان پاسخی قانع کننده برای این بخش ندارند و هر وقت که با این گونه پرسش ها روبه رو می شوند سعی می کنند با ارائه آمارهای غیر واقعی و ناملموس ( شبیه آن چه که در مناظره های تلویزیونی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از سوی رئیس دولت شنیدیم و مشاهده کردیم ! ) اصولا صورت مساله را پاک کنند !



بدبینانه ترین تحلیلی که بر این داستان وارد است این است که از آن جا که منشا هرگونه تحولات اجتماعی حداقل در ایران " طبقه متوسط " بوده است و سهم طبقه بالا و پایین در این تحولات در حداقل بوده است خواسته و یا نا خواسته " طبقه متوسط در آستانه فروپاشی و سقوط به طبقه پایین قرار خواهد گرفت و از این بابت خیال و دغدغه حاکمیت از جهت " حفظ وضعیت موجود " مرتفع خواهد شد !

قبلا هم گفتیم که این سامانه مدیریتی قادر به تحول نبوده است (1 )...


هنوز هم باور داریم که این سامانه مدیریتی توان برون رفت از این گره اقتصادی را نخواهد نداشت ...


( 1 ) " هدف مند کردن یارانه ها " و این " سامانه مدیریتی " !




سخن معلم

فقط من بر حقّم !!

فقط من بر حقّم !!


تحمّل و مدارا معادل کلمه" تولرانس" یکی از ضرورت های غیر قابل انکار برای رسیدن به جامعه ی مُدرن است چرا که دستیابی به شاخص های چنان جامعه ای به برخورداری از ابزار پیشرفته و رفاه مادی نیست، همه ی اینها نیازمند "فرهنگ مدارائی" اند تا از درونش علم، فلسفه، سیاست، صنعت و دیگر مظاهر تمدّن سر در آورند.

جامعه ای که بتواند کثّرت و تفاوت و دگر اندیشی و خلاصه در یک کلام "اقلیت بودن" را تحمل کند، زمینه ای برای رشد و توسعه پیدا خواهد کرد.

تحمل البته دو گونه است، یک موقع دیگری را تحمل می کنیم چون چاره ای غیر از آن نداریم، با اقلیت مدارا می کنیم چرا که به هر حال آنها را واقعیت های غیر قابل حذف جامعه می دانیم، از این رو به کف مطالبات آنها پاسخ مثبت می دهیم و تحملشان می کنیم، این تحمل،"شکلی" است.

نوع دیگر، " تحمل واقعی" است آنجا که برای هر انسانی فارغ از مذهب، نژاد و فقط به جهت انسان بودن، به شکل رسمی "حقوقی برابر" با دیگران قائل شویم به عبارت دیگر به رسمیت شناختن حقوق اساسی دیگرانی که می خواهند متفاوت باشند، پیش فرض هر نوع تحملی است که رنگ واقعی دارد.

"احترام گذاری اخلاقی" البته پسندیده است اما اسم این را نمی توان تحمل گذاشت بلکه تحمل به عنوان یک ارزش والای انسانی آنجاست که همه انسان ها "حقوق برابر" و "فرصت برابر" داشته باشند.

نظام های سیاسی – ایدئولوژیک ای که فرصت ها را نیز تکّه تکّه کرده و در اختیار برخی شهروندان می گذارند و از برخی دیگر سلب می کنند، اینان از تحمل واقعی ( تولرانس ) فاصله دارند.

ناگفته نماند، تحمل واقعی تنها یک تکلیف الزامی برای حکومت ها نیست، بلکه به نظرم یک ضرورت حیاتی برای جامعه ای به مانند جامعه ایران است.

جامعه امروز ما به شدت متنوّع و متکّثر است و داشتن تحمل واقعی ضرورت انکار ناپذیر برای چنین جامعه ای است البته با توجه به این پیش فرض که باور داشته باشیم هیچ یک از ما بر "حق مطلق" نیستیم چرا که اگر مُدام هر یک از ما تکرار کنیم که "فقط من بر حقّم" در آن صورت، نهایت چیزی که رخ می دهد این است که از سر ناچاری و نه اعتقاد به کثرت گرائی، همدیگر را تحمل کنیم و پر واضح است که این نوع تحمل شکلی و از سر اضطرار و ناچاری، مایه رشد جامعه نخواهد بود.

باری از آن روزی که برای همدیگر حق برابر و فرصت برابر قائل شدیم و فارغ از هر نوع مرزبندی،حقوق اساسی همدیگر را پاسداشتیم، در آن صورت است که می شود گفت "تحمّل واقعی" داریم .

نگاه نو

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

هیچ دیواری ما را مصون نگه نمی دارد

گذشته ها اینگونه بود، هر گاه خاقان بن خاقان نامی به رعیّت ستم می کرد، توی قلعه ای با برج و باروهای بلند و سفت و سخت قایم می شد و دریائی از گرسنگان و ظلم کشیدگان یقه چرکین پابرهنه نیز در بیرون از قلعه راهی به درون نداشتند، قلعه هائی محکم و تسخیر ناپذیر تا چند صباحی هم که شده نشستگان بر اریکه قدرت را مصون نگه دارد


سوال این است که آیا در عصر و زمان کنونی نیز چنین است ؟ ....نه ....بی تردید ، نه ...هر روز که می گذرد دیوار و مرزی برداشته می شود؛ البته که هر چه انسان ها را شقّه شقّه و گروه گروه می کنند و مرزهای مجازی و خیالی می آفرینند اما از دگر سو معجزه فن آوری های جدید همه را در هم می شکند و دنیا را نه مثل دهکده که مانند پستوئی کوچک ساخته است


وه ...که چه عجیب است، گویا همه توی خانه ای شیشه ای نشسته و همه چیز ما برای همه آشکار است، زیر و زبر و حرف و سکوت و اندک جنبیدن حاکمان ، همه را نه فقط می توان دید که به برکت موبایل و اینترنت و ماهواره، آدم هائی که توی جزائر قناری و کومور و سیاهان زنگی ساکن اعماق جنگل ها و بادیه نشینان صحرا و خلاصه هر کنج نشسته گم نامی هم می تواند همه چیز را ببیند و بشنود و مطلع شود

دنیائی این چنین کوچک را باید شناخت و از خوبی هایش بهره گرفت و برای ضعف هایش هم راه چاره پیدا کرد نه آنکه به جنگش برویم و داد و فریاد راه اندازیم ...ای وای ای هوار که چه شد و چه نشد .....

گذشت آن موقع که انسان هر کاری دلش می خواست می کرد و می گفت، چهاردیواری ، اختیاری !!....آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت .....خوب یا بد ..بخواهیم یا نخواهیم ..عصر کنونی طوری دیگر است، اگر نشناسیمش و از روی جهل سر ستیز با آن داشته باشیم ، باخته ایم
امروز هیچ دیواری ما را مصون نگه نمی دارد، البته دیوارهائی از جنس چوب و سنگ و آهن توان مقاومت در برابر امواج را ندارد، فقط می ماند یک چیز که رمز مصونیت است، سازگاری خود با خوبی های دنیای جدید و تمدن نو و چاره جوئی عقلانی در برابر ضعف ها و کاستی های آن ، همین و همین، تنها راه همین است

نگاه نو
هر جا باشی و هر وقت بخواهی به هر جا که دلت خواست، سرک بکشی و حرف بزنی و نگاهی کنی و نظری بدهی؛ دنیائی به این کوچکی که دیگر جائی برای برج و بارو ساختن نگذاشته است !!

حقوق بشر، فرهنگ و آموزش و پرورش

محمدرضا فرزام


صحبت کردن در موردِ رابطه بینِ حقوق بشر و آموزش و پرورش، به دو بحثِ جداگانه بخش بندی می گردد: اول، حقِ آموزش و پرورش، به عنوانِ یک حقِ اساسی و مسلمِ انسانها. این حق از مهمترین حقوقی پنداشته می شود، که نه تنها در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، بلکه در پیمانِ بین المللیِ حقوقِ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و پیمانِ بین المللیِ حقوقِ مدنی و سیاسی نیز به آن تأکید شده است. در اعلامیۀ جهانیِ حقوقِ بشر آمده است که آموزش و پرورش، باید طوری سازماندهی شود که در جهتِ رشد و تقویتِ باورهای هم پذیری، تسامح و دوستی بینِ مللِ مختلف، نقشِ اساسی را بازی نماید.




بحثِ اساسیِ دوم مربوط می گردد به نقشِ آموزش و پرورش در ارتقای ظرفیتِ روانیِ انسانها، از راه ایجادِ تحول در فرهنگِ یک جامعه، برای پذیرشِ ارزشهای مدرن، مانند: حقوقِ بشر. البته باید درنظر داشته باشیم که بحثِ اولی هم، از بحثهای خیلی جدی در تمامِ کشورهای جهان، به ویژه در کشورهای جهانِ سوم مانندِ افغانستان، می باشد. امروز، میلیونها انسان در سراسرِ کرۀ زمین و افغانستان، از این حقِ مسلمِ انسانی و اساسی شان محروم اند.




امّا بحثِ دومی ما، اساسی تر از بحثِ اولی است؛ چون این بحث، به چگونگیِ نهادینه شدنِ ارزشهای حقوق بشر در بسترِ فرهنگیِ یک جامعه می پردازد. یعنی این بحث، در واقع، ارایه کنندۀ یک راهکارِ اساسی و ساختاری است برای رشد و گسترشِ ارزشهای حقوق بشر توسطِ ایجادِ تحول در فرهنگ، از راه تغییرِ باورهای فرهنگیِ مخالفِ حقوقِ بشر به باورهای فرهنگیِ موافق با حقوقِ بشر. بحثِ دومی به این می پردازد که نه تنها آموزش و پرورش، سرمایۀ انسانی لازم در فرایندِ توسعۀ سیاسی، اقتصادی و ... را در یک جامعه فراهم می نماید و توانمندیها و قابلیتهای نیروی کار را برای ایجادِ بازده بیشتر بالا می برد، بلکه آموزش و پرورش، به عنوانِ یک نهادِ بسیار اساسی و مهم، در صورتِ مدیریتِ سالم و درست، بسترهای اساسی تغییرِ روانِ انسانها را در جهتِ پذیریشِ ارزشهای امروزی نیز مساعد می سازد. یعنی آموزش و پرورش، یک راه مطمین و ساختاری را ارایه می کند، که به واسطۀ آن می توان باورهای جدید را در درونِ جامعه رشد و گسترش داد. به این معنا که آموزش و پرورش می تواند از راه ایجادِ تغییر و تحول در نظامِ فکری انسانها، یک سلسله ارزشهای بزرگِ انسانی را در درونِ نظامِ فکری انسانها نهادینه سازد. گذشته از این، آموزش و پرورش، حساسیتِ انسانهای یک جامعه را در برابرِ سرنوشتِ سیاسی،اقتصادی و ... بالا برده و آنها را نسبت به حقوقِ انسانی شان حساس می سازد.



امّا متأسفانه نظامهای آموزشی در تمامِ کشورهای توسعه نیافته و به ویژه در افغانستان، از آسیبهای جدی رنج می برد. نظامهای آموزشی در این کشورها نه تنها فاقدِ تواناییهای لازم در راستای تربیتِ نیروی ماهر و متخصص موردِ نیازِ فرایندِ توسعه اند، بلکه این نظام در این کشورها و کشورِ ما یک رکودِ وحشتناک را هم تجربه می نماید. در کشورِ ما این نهاد، متأسفانه، دارای کمترین ظرفیت در راستای هم آهنگی با نیازمندیهای رو به رشدِ جامعۀ ما می باشد. جدا از این مسأله، مهمترین آسیبی که این نظام را تهدید کرده است، عبارت از سیاستزدگیِ نظامِ آموزش و پرورش در کشور می باشد. این سیاستزدگی، به باورِ من، از مهمترین آسیبهای نظامِ آموزشی ما بوده و باعث شده است که نه تنها این نظام نتواند نقشش را در رشد و گسترشِ ارزشهای انسانی و حقوق بشری به انجام رساند، بلکه گاهی این نظام در رشدِ افکار و باورهای ضدِ ارزشهای حقوق بشر نیز نقش بازی کرده است.



آلودگیِ این نهاد به سیاست و سیاستزدگیِ بیش از حد، بدترین عاملی بوده است برای عدمِ مؤثریتِ این نهاد در راستای احیای فکرِ انسانی و رشدِ ارزشهای انسانی در کشور. این سیاستزدگی را می شود به سادگی در این نظام درک کرد. به عنوانِ نمونه: برخوردِ تعصب آمیز در توزیعِ امکانات و فرصتهای آموزشی بینِ مناطقِ مختلف، از سوی نظامهای سیاسیِ گذشته، یکی از نمونه های عینیِ حضورِ سیاست در عرصۀ آموزش و پرورش می باشد. از سوی دیگر، اگر شما محتویاتِ موادِ درسیِ ما را در دورانِ پیش از دولتِ موقت مشاهده نمایید، به روشنی در می یابید، که سیاستزدگی در این نظام، تا چه اندازه ریشه دار بوده است. وقتی، پیروانِ هر ایدیولوژیِ سیاسی به قدرت رسیدند، تلاش کردند تا ایدیولوژی خود را در نظامِ آموزشیِ کشور داخل نموده، نظام را وسیله یی برای ترویجِ افکار و ایدیولوژی خویش قرار دهند، که نظام در این صورت به هیچ وجه نمی تواند به نفعِ صلح، دوستی و هم پذیری بینِ انسانها کاری را از پیش بَرَد. به عنوانِ نمونه: وقتی شما آن کتابها را ببینید، شاید خیلی زیاد، به کلماتی چون مجاهد، تفنگ، مردمی، جنگ، کمونیست و ... بر بخورید و یا زمانی که طالبان بر اریکۀ قدرت در کشور تکیه زدند، تلاش کردند تا کتابهای خاص و موردِ علاقۀ خویش را جزء نظامِ درسی سازند و بعضی از مضامینِ خیلی مهم و اساسی را حذف کردند. آلودگیِ نظام به این گونه مسایل، به جای رشدِ فکرِ علمی و تقویتِ فکرِ حقوق بشری و احترام به انسان و خلاقیت، افکارِ جنگجویانه را در نظامِ ارزشیِ کودکان تزریق می کند.



کودکِ افغانی، با نخستین روزِ قدم گذاشتن به محیطِ مکتب، با انواعِ مختلفِ شعارهای «مرده باد!» و «زنده باد!» رو به رو می شوند و در خیلی از موارد، ریشه های گُسستهای قومی، مذهبی و سمتی نیز در مکاتب آب داده می شود. در مکاتب، به جای رشدِ اعتماد به نفسِ کودک، به جای رشد دادنِ افکارِ احترام به دیگران و به جای رشدِ خلاقیت در درونِ کودک، متأسفانه، عقده و خشونت را به دانش آموزان هدیه می دهند. ذهنِ پاکِ یک کودک، چطور می تواند زیرِ تأثیرِ این همه غوغاهای سیاسی قرار نگیرد؟



با درکِ این وضعیت از آموزش و پرورش، حال به تعریفِ کوتاهی از حقوق بشر می پردازیم: «حقوق بشر، حقوقی بنیادین و انتقال ناپذیر است، که برای حیاتِ نوعِ بشر، اساسی تلقی می‌شود». یکی از این حقوقِ بنیادین، حقِ آموزش و پرورش است.



در اعلامیۀ جهانیِ حقوق بشر، مادۀ بیست و ششم، به صراحت، در موردِ حقِ آموزش و پرورش تأکید شده است، با این پیش فرض، که آموزش و پرورش باید طوری سازماندهی شود که شخصیتِ انسانی هرکس را به حدِ کامل رشد داده و احترام به حقوق و آزادیهای بشر را تقویت کند. آموزش و پرورش باید با حُسنِ تفاهم، گذشت و احترام به عقایدِ مختلف و دوستی بینِ تمامِ ملل را در راه حفظِ صلح تسهیل نماید.



حال این پرسش پیش می آید که چرا بعد از شکلگیریِ نظامِ جدیدِ سیاسی در کشور، با وجودِ سرمایه گذاریهای هنگفت در راستای رشد و شناسایی حقوق بشر، شاهدِ تغییراتِ عمده و شگرف در این عرصه نیستم؟ نقضِ حقوق بشر بیداد می کند. زنان، هر روز، در آتشِ خشونتِ باورهای ضدِانسانی می سوزند و هزاران کودک به جای درس و استفاده ا ز حقِ مسلم و انسانی شان، با بدترین وضعیت به کارهای شاقه و دریوزگی مصروف اند. حتا می توان گفت که نقضِ حقوق بشر، هرروز، بیشتر می شود. این که چرا چنین است شاید می شود گفت که یکی از دلایلِ اصلیِ این مشکل این است که متأسفانه در بسترِ فرهنگی حاکم در جامعۀ ما کمترین زمینه برای رشدِ ارزشهای حقوق بشر وجود دارد.



حال اگر بپذیریم فرهنگ عبارت از مجموعِ باورهای حاکم در یک جامعه است، که ما از آن به عنونِ باورهای فرهنگی یاد می نماییم، باورهای فرهنگی عبارت از مجموعِ باورها و عقایدِ جا افتاده در جامعه است و دارای ویژگیهای خاص می باشد. به عنوانِ نمونه، باورهای فرهنگی را اکثریتی از مردمِ یک جامعه می پذیرند و پذیریشِ آن نیازمندِ استدلالهای علمی نیست و تغییرِ این باورها نیازمندِ زمان است و نمی شود آن را در یک مدتِ خیلی کوتاه تغییر داد. باورهای فرهنگیِ مشترک در یک جامعه، هویتِ فرهنگی مستقل به وجود می آورد. مثلاً اعتقاد به این که زنان باید در خانه کار کنند، خودش یک باورِ فرهنگی است، که اکثریتِ مردم ما به آن باور دارند و پذیریشِ آن نیازمندِ استدلالهای علمی نیست.



از سوی دیگر، باورهای فرهنگی، از شرایطِ تأریخی، سیاسی، اقتصادی، دینی و... تأثیر می پذیرد. یعنی نهادِ سیاست، اقتصاد، فرهنگ، گذشتۀ تأریخی، دین و باورهای مذهبی، از جملۀ پارامترهای اساسی اند، که در ایجاد و شکل دهی باورهای فرهنگی، نقشِ بسیار اساسی دارند. در کشورهایی مانندِ افغانستان، دین و مذهب، بیشترین تأثیر را روی باورهای فرهنگی برجا می گذارد، یعنی در جامعۀ ما، دین و باورهای مذهبیِ مردم، خاستگاه اساسیِ باورهای فرهنگی شمرده می شود و اکثرِ باورهای فرهنگیِ حاکم در جامعۀ ما، متأثر از آموزه های دینی و مذهبی اند. به عنوانِ نمونه: عدمِ اعتقاد به مشارکتِ زنان در عرصه های حیاتِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، تحتِ تأثیرِ باورهای فرهنگی و دینی حاکم در جامعه می باشد.



با درکِ این موضوع، که باورهای فرهنگی در یک جامعه، زیرِ تأثیرِ شرایطِ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و مذهبی و... اند، می توان گفت که باورهای فرهنگی، در واقع، مبنایی است برعملکردِ انسانهایی که در یک حوزۀ خاصِ فرهنگی زیست دارند. یعنی رفتارِ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیِ افراد، کاملاً زیرِ تأثیرِ باورهای فرهنگی است. این باورها، نحوه و ساحۀ عملکردِ افراد را مشخص می کند. به مثالِ پیشین بر می گردیم: عدمِ اعتقاد به برابری و توانمندی زنان، به عنوانِ یک باور، عملکردِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ زنان را مشخص می کند. با اعتقاد به چنین باوری، زنان باید صرف در خانه کار کنند و از رفتن به بیرون از خانه به نیتِ انجامِ فعالیتهای سیاسی و اقتصادی، خودداری نمایند.



این پیوندِ حساب شده بینِ فرهنگ، باورهای فرهنگی و عملکردِ انسانها، ما را به این نتیجه می رساند که برای تغییرِ نگرشها و عملکردهای افرادِ یک جامعه به نفعِ حقوق بشر، باید به دنبالِ ایجادِ تغییر و تحول در فرهنگ و باورهای فرهنگی آن جامعه باشیم. چون عملکردهای افراد، زیرِ تأثیر افکارِ آنهاست و افکارِ انسانها از بستر و باورهای فرهنگیِ حاکم در جامعه آب می خورد. باورهای فرهنگی زمانی تغییر پذیر اند که نهادهای تأثیرگذار در شکل دهی آن، یعنی اقتصاد، سیاست، دین، مذهب و... سازگار با این تغییر باشند، یا لااقل، از بعضی از باورهای دینی، اقتصادی و سیاسی، که منجر به باورهای ضدِ حقوق بشری می گردند، یک تفسیرِ جدید و سازگار با ارزشهای حقوق بشر، صورت پذیرد. باید در نظر داشته باشیم که تغییرِ باورهای فرهنگی زمانِ زیادی می خواهد.



با نگرشِ ژرف و عمیق به فرهنگِ جامعه، باورهای فرهنگیِ مخالفِ حقوق بشر را، که منجر به عملکردهای ضدِ حقوق بشری در جامعه می گردند، می شود به سادگی مشخص کرد. عدمِ اعتقاد به برابری زنان و مردان، عدمِ احترام به اندیشه های دیگران، عدمِ اعتقاد به آزادی بیان، عدمِ احترام به شخصیت و افکارِ کودکان و... از جمله باورهایی اند، که زمینه را برای نقضِ حقوق بشر فراهم می نماید. کودکی که در محیطِ خانه، مکتب و جامعه، همه روزه شاهدِ تکرارِ این باورهای نامناسب است، چطور ممکن است، وقتی بزرگ شد، عملکردِ انسانیتر از خود نشان دهد؟ یعنی، چالشِ اساسیِ که در برابرِ حقوق بشر، در جامعۀ ما وجود دارد، موجودیتِ یک فرهنگِ انسان ستیز و مستعد برای نقضِ حقوق بشر می باشد. انسانهایی که در این بسترِ نامناسب پرورش می یابند، بدونِ شک، عملکردهای شان هم زیرِ تأثیرِ این باورهای نامناسب قرار می گیرند. لذا برای نهادینه شدنِ ارزشهای حقوق بشر در جامعه، نیازِ جدی و اساسی به تحولِ فرهنگی وجود دارد؛ تحولی که بتواند محیطی را طراحی نماید تا انسانهایی که در آن زندگی می کنند و پرورش می یابند به صورتِ طبیعی معتقد به ارزشهای انسانی و حقوق بشری باشند.



این یک مشکلِ خیلی جدی است و نمی شود آن را با راه اندازی چند محفل، کارگاه، همایش و... حل کرد. حلِ این مشکل، مستلزمِ رفتن به دنبالِ راهکارهای اساسی و خیلی جدی است.



آموزش و پرورش، نهادی است که می تواند در این عرصه، نقشِ واقعاً حساس و جدی داشته باشد. چون شخصیت و بخشِ زیادی از افکار، اعتقادات و باورهای کودکان، در دورانِ مکتب شکل می گیرد، لذا می شود با مدیریت و برنامه ریزیِ دقیق، باورهایی چون اعتقاد به آزادی بیان، احترام به عقاید و شخصیتِ دیگران، اعتقاد به برابری زنان و مردان و ... را در نظامِ ارزشی کودکان نهادینه کرد. این برنامه را می شود از راه شامل نمودنِ ارزشهای حقوق بشر، به صورتِ غیرِمستقیم، در موادِ درسی مکاتب پیش برد. داستانها، لطیفه ها، نقاشیها و ... با درون مایۀ انسان دوستانه، می تواند در رشدِ افکارِ همپذیرانه و دوستی و مدارا بینِ انسانها دارای اهمیت باشد. این زمانی ممکن است که ماده های حقوق بشر، به صورتِ غیرِمستقیم، شاملِ موادِ درسی مکاتب گردد.



همچنان، راه اندازی کارگاههای آموزشی در سطحِ مکاتب، برای آموزشِ استادان و دانش آموزان، جهتِ آشنایی با حقوق بشر و جلوگیری از برخوردهای تعصب آمیز در موردِ توزیعِ امکانات و فرصتهای آموزشی نیز دارای اهمیت است. یک معلمِ باورمند به ارزشهای حقوق بشر می تواند دانش آموزانی را تربیه نماید که این ارزشها به صورتِ طبیعی در درونِ آنها رشد نموده و موردِ احترامِ شان باشد.



کوتاه سخن این که: برای رشد و نهادینه شدنِ ارزشهای حقوق بشر در جامعه، باید در راستای تحولِ فرهنگی تلاش به خرچ داد. تحولِ فرهنگی، از اساسیترین نیازمندیهایی است که می تواند زمینه را برای رشد و پرورشِ افکارِ انسان دوستانه آماده نماید. نهادی که می تواند در تحولِ فرهنگی یک جامعه خیلی با اهمیت باشد، آموزش و پرورش است. لذا، سرمایه گذاری روی آموزش و پرورش و مدیریتِ سالم و انسانی آن می تواند ما را به آیندۀ حقوق بشر در کشور امیدوار کند. درغیرِآن راه دشوار را باید پیمود و هزینه های هنگفت باید پرداخت.
http://www.cshrn.af/Documents%20of%20CSHRN/Publication/Articles/Articles13.htm


علم عمل، درد نظام تعليم و تربيت

حسین حسین نژاد قندی


در همايش ملي نوآوري‌هاي آموزشي، يكي از سخنرانان به تجربه ژاپن در بازانديشي در عمل براي بهبود مستمر آموزشي و غني‌سازي يادگيري در مدرسه پرداخته و اشاره مي‌كند دانشي كه مي‌تواند به توسعه مهارتهاي بازبيني و بازانديشي كمك كند و ظرفيت توانايي عمل اثربخش را توسعه دهد، علم عمل است كه توسط نظريه‌پردازاني چون كريس آرجريس و دونالد شون ارائه شده است.

اهداف اين نظريه را در نهايت يادگيري در حين عمل و تفكر در حين عمل مي‌دانند؛ غافل از اين‌كه در فرهنگ ما قرنها پيش اين نظريات به شكلي ديگر ارائه شده كه متأسفانه مسئولين نظام تعليم و تربيت ما چه در گذشته و چه حال، از آن غافل بوده‌اند.


در ابتدا به نكاتي چند كه سعدي عليه‌الرحمه در خصوص علم و عمل بيان داشته، اشاره و سپس به نتيجه‌گيري مي‌پردازيم:

بار درخت علم ندانم، مگر عمل


با علم گر عمل نكني، شاخ بي‌بري


در جاي ديگر مي‌فرمايد:


از من بگوي عالم تفسيرگوي را


گر در عمل نكوشي، نادان مفسري

و باز:

سعديا گرچه سخندان و مصالح‌گويي


به عمل كار برآيد، به سخنداني نيست

و ضرب‌المثل معروف: دو صد گفته، چو نيم كردار نيست كه به زبان رياضي (100×2)2=5/0×2 كه مساوي است با: يك عمل= 400 حرف و گفته و باز از سعدي است كه مي‌فرمايد:

علم چندان كه بيشتر خواني


چون عمل در تو نيست، ناداني


نه محقق بود، نه دانشمند


چارپايي، بر او كتابي چند

(سوره جمعه آيه شماره 5)

و مثال من براي نظام تعليم و تربيت فعلي ما شبيه اين است كه هدف تربيت شناگر ماهر است و ما به صورت تئوري و نظري آنچه را كه در ارتباط با شناخت، به متعلم مي‌آموزيم و او هم انصافاً‌ كليه متون و كتابهاي نوشته شده در مورد شنا را به خوبي فرا مي‌گيرد، ولي اگر در استخر بيفتد، غرق مي‌شود كه نمونه‌اش آموزش قرآن، تعليمات ديني، زبان عربي و انگليسي و علوم تجربي است كه دانش‌آموز پس از 12 سال درس خواندن، در خواندن نماز و روزه گرفتن كاهل است، قادر به ساده‌ترين مكالمه به زبان عربي و انگليسي نيست، اسيد و باز را تشخيص نمي‌دهد و بالاخره نمي‌داند كه هويج ريشه است و سيب‌زميني، ساقه.



در اين‌جا، جا دارد يادي از اولين وزير آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامي، آقاي دكتر شكوهي بكنيم كه قريب 57 سال معلمي كرده و در پاسخ سؤالي كه از وي مي‌پرسند مشكلات آموزش و پرورش را در چه مي‌‌دانيد، پاسخ مي‌دهد: نظام تعليم و تربيت ما قادر نيست مرد كار تربيت كند، پشت ميزنشين تربيت مي‌كند.



كار ضمن تحصيل وجود ندارد، كتابهاي ما عملي نيستند، دانش‌آموز بايد يك ساعت درس بخواند و دو ساعت كار كند،‌كتابهاي ما بي‌‌محتواست، يعني محتواي آن ارزش نظري دارند نه عملي. كتابهاي درسي ما آدم نمي‌سازد، عمقي نيست، بلكه سطحي است.



دكتر شكوهي جهت اثبات اظهارات خود مثال جالبي دارد از دانشجويي ايراني در ژنو كه در پاسخ به سؤال دكتر مبني بر اين‌كه تفاوت مدارس ژنو را با مدارس تهران چگونه مي‌بيني، مي‌گويد من در اينجا آدم مضحكي هستم كه سر كلاس گياه‌شناسي، يك گياه را آن‌چنان توضيح مي‌دهم و تعريف مي‌كنم كه دهان استاد باز مي‌ماند، ولي در باغ نباتات اين گياه را نمي‌شناسم.

اين دقيقاً‌ بيتي از شعري است كه 35 سال پيش سروده‌ام:

با اين‌كه گياهي را بيش از دگران خوانديم


در نام گلي از باغ هستيم همه نادان

اكنون اگر مسئولين نظام تعليم و تربيت ما به اين باور رسيده‌اند كه يادگيري از طريق علم و عمل در قلب و ذهن انسان نفوذ مي‌كند و موجب آگاهي و تغيير در رفتار او مي‌شود و همچنين به انساني قابليت ارتباط مؤثر با جهان خارج از ذهن را مي‌دهد و موجب گسترش قابليت‌هاي انسان شده و بر توانايي‌ها و خلاقيت و نوآوري‌هاي او مي‌افزايد.



از طرفي اگر معتقدند كه كتابهاي درسي بايد اصلاح شود و برنامه‌محوري جايگزين كتاب‌محوري شود تا موجب تغيير در شيوه‌هاي يادگيري و ياددهي گردد، پس هرچه زودتر دست به‌كار شوند و خود جزو اولين كساني ‌باشند كه با عمل به نظريه‌پردازي‌‌هاي خود در جهت اعتلاي نظام‌ آموزش و پرورش قدم بردارند.



چه ايرادي خواهد داشت كه اگر مسئولين آموزش و پرورش حتي براي يك بار هم شده اهداف تعيين شده جهت دوره راهنمايي و دوره متوسطه را مطالعه و وضعيت فارغ‌التحصيلان دوره متوسطه و پيش‌دانشگاهي را با آن هدفها مقايسه كنند.



به عنوان مثال يكي از هدف‌هاي تشكيل دوره راهنمايي تحصيلي كشف و شناخت استعدادها و علائق شخصي و رغبت‌هاي دانش‌آموز بر اساس موازين دقيق علمي و تربيتي است و يا يكي از اهداف دوره متوسطه ايجاد و تقويت يك يا چند مهارت قابل عرضه در بازار كار كه با استعدادهاي فردي تناسب داشته باشد كه متأسفانه ما در عمل شاهد محقق نشدن اين اهداف هستيم.



اي كاش مسئولين آموزش و پرورش ما صدور بخشنامه جهت تعيين مبصر بخاري را به مديران مناطق و مدارس واگذاشته و خود به اهداف عالي تعليم و تربيت بينديشند. در پايان باز بشنويم از شيخ اجل سعدي كه مي‌فرمايد:

سه چيز پايدار نماند:

يك) علم بي‌بحث
دو) مال بي‌تجارت
 سه) ملك بي‌سياست
كانون صنفي معلمان